سلام خسته نباشيد همسنگر...
*********************
کودک از مدرسه آمد ، سراسيمه در خانه را باز کرد و فرياد زد پدر جان آمدي ، باز هم چند باز اين جمله را تکرار کرد،مادرش بغضي کرد و سکوت،سپس آرام گفت: سلام علي جان آمدي؟ کودک سلام کرد و خسته و غمگين رفت به اتاقش ، کيفش را باز کرد و دفترش را آرام بيرون آورد و گشود . نمره ي بيست ديگري روي دفترش نقش بسته بود نگاهي به عکس پدر کرد و گفت : باباي عزيزم تقديم به تو ! گويي لبخند پدر را احساس کرد ، مادر آرام به سمت اتاق کودکش آمد در را به آرامي باز کرد ******************************
ادامه در وبلاگ نيم پلاك....
www.nimpelak.parsiblog.com
ياعلي...