اگر کشور دل نگهبان نداشته باشد، دشمن گناه وارد آن می شود؛ شیطان وارد آن می شود و آن را از راه مستقیم منحرف می کند و انسان را بی چاره می کند. اما اگر نماز نگهبانی کرد و دشمن داخل دل نشد، انسان آبرومند و سر بلند است، آقا و آگاه است. چاکر خدا می شود، ذاکر خدا می شود، زائر خدا می شود، و می فهمد که خدا همه جا هست؛ همه جا می توان او را زیارت کرد.
زائر که شد، کامل می شود. انسان کامل می شود. کامل که شد، قابل می شود. قابل یعنی قبول کننده؛ قبول کننده گفتار خدا.
چنین انسانی دیگر زندگی خود را هدر نمی دهد. بنده خداست و شرمنده خدا نخواهد بود.
کلید چراغ دل دست خداست. اگر صبح هنگام این چراغ روشن شد، ان شاء الله تا آخر شب روشن خواهد ماند. کسی هم که خواب می ماند و نمازش قضا می شود، اما غصه می خورد و پشیمان است که چرا خواب مانده، او هم این نور را دارد.
ما خانه خودمان را، باغمان را، دارایی مان را به دیگران می بخشیم، کمک می کنیم، به نام همسرمان در می آوریم و دیگر مال ما نیست.
اما هیچ وقت نمازمان را به نام دیگران نمی زنیم ، به دیگران نمی دهیم. معلوم می شود که نماز هر کس، فقط مال خود اوست؛ نمی شود به کس دیگر بدهی، خرید و فروش کنی. پس کسی که نماز نمی خواند، برای خودش کاری نکرده، خودش به داد خودش نرسیده. در خانه قبر معلوم می شود که تنها وسیله نجات ما نماز است.
حاج آقا الطافی نشاط - کتاب در راه بندگی